شعر طنز(نامه ي تهران جدید به طهران قدیم)
شعر طنز(نامه ي تهران جدید به طهران قدیم)
الا اي کودکی هایم کجایی؟
کجا شد راه و رسم آشنایی؟
اگر از مخلصت جویاي حالی
به غیر از دوري ات نبود ملالی
شوم قربان تاي دسته دارت
منم در حسرت آن روزگارت
به غیر از چند عکس نصفه-نیمه
ندارم سهم از ایام قدیمه
در آغوش طبیعت بودم آن روز
چه آسوده چه راحت بودم آن روز
تمام اهل تهران بنده را اهل
روند زندگی شان ساده و سهل
تمام خوابهایم بود رنگی
کجا رفتی عمو شهر فرنگی؟!
نمی دانستی آخر مرد چوپان
چراگاه تو را بلعد اتوبان
هواي گلّه بود و بیم گرگت
چه ها آمد از این مار بزرگت
کجا شد باغ و دشت و سیر و گلگشت
شدم تهران ابرشهر درندشت
ادامه مطلب